مقایسه شاخص هدفگذاری OKR و شاخص کلیدی عمکلرد KPI  همیشه موضوع جذابی است که در جلسات مدیریت عملکرد خواهید شنید. در حالی که امکان دارد در مفهوم این دو همپوشانی وجود داشته باشد، اما در واقع این دو مفهوم بسیار با هم متفاوت هستند. ادامه مطلب را مطالعه کنید تا تفاوت‌ها را بیاموزید.

KPI چیست؟

شاخص کلیدی عملکرد KPI چیست؟

KPI مخفف شاخص کلیدی عملکرد است. KPI ها برای ارزیابی عملکرد یک سازمان، فرد، برنامه، پروژه و غیره در طول زمان استفاده می‌شوند. این شاخص‌ها معمولاً باید شرایط زیر را داشته باشند:

  • با اهداف استراتژیک مجموعه مرتبط باشند
  • مشخص می‌کنند منابع  باید در کجا متمرکز شوند
  • در مقایسه با اهداف سنجیده شوند

به شدت توصیه می‌شود KPI‌ های خود را قابل اندازه‌گیری تعیین کنید. افزودن شاخص‌های قابل اندازه گیری  مقایسه عملکرد را برای هر چیزی که می‌سنجید آسان‌تر می‌کند. با این که امکان ایجاد KPI های کیفی وجود دارد، اما استفاده از آنها توصیه نمی‌شود. زیرا می‌تواند باعث سردرگمی و درک نادرست از داده‌ها شود.

نمونه‌های KPI

تقریباً نمونه‌های نامحدودی از KPI در تمام صنایع موجود است. KPI‌ ها در واقع می‌توانند هر معیار کمی (و در بعضی موارد، کیفی) باشند که یک شرکت برای بررسی میزان پیشرفت خود و موفقیت در دستیابی به اهدافش استفاده می‌کند. توجه به این نکته مهم است که، KPI های شما باید بر اساس دپارتمان‌های مختلف شرکت دسته‌بندی شوند، مگر اینکه شرکت شما بسیار کوچک باشد.

در اینجا چند نمونه متداول KPI برای انواع صنایع و فعالیت‌ها آورده شده است:

  • صنعت خرده فروشی: درآمد به ازای هر فوت مربع، میزان فروش در همان فروشگاه، میزان فروش به ازای هر کارمند
  • دپارتمان منابع انسانی: نرخ فرسایش، عملکرد کارکنان، متوسط زمان استخدام
  • دپارتمان فروش: میزان وفاداری مشتری، بازده فروش، تماس‌های انجام شده
  • صنعت فناوری: درآمد مستمر ماهانه، میزان حفظ یا ریزش مشتری، زمان پاسخ‌دهی به تیکت‌ها
  • صنعت مراقبت‌های بهداشتی: زمان انتظار بیمار، میانگین هزینه درمان، تعداد برنامه‌های آموزشی

شاخص هدفگذاری OKR چیست؟

شاخص OKR چیست؟

OKR مخفف نتایج عینی و کلیدی است، به طور مشخص، هدف به نتایج کلیدی وابسته است.   OKR یک چارچوب استراتژیک است، در حالی که KPI‌ها سنجشی است که در یک چارچوب موجود است.

هدفگذاری OKR یک رویکرد ساده و سیاه و سفید است که از معیارهای مشخصی برای قرار گرفتن در مسیر یک هدف استفاده می‌کند. یک سازمان معمولاً سه تا پنج هدف اصلی  و سه تا پنج نتیجه کلیدی برای هر هدف خواهد داشت. نتایج کلیدی به صورت عددی رتبه‌بندی می‌شوند تا بتوان عملکرد هر هدف را به شکل شفاف ارزیابی کرد. خصوصیات OKR‌ها عبارت است از:

  • همیشه قابل اندازه‌گیری هستند.
  • می‌توانند به طور منصفانه در مقیاس 0-1 یا 0-100 ارزش‌گذاری شود.
  • زمان‌بندی شده اند.
  • پیشرو و چالشی هستند (اگر به آسانی به هدف خود برسید پس به اندازه کافی چالشی نبوده است)

نمونه کارهای شرکت دیجیتال مارکتینگ لاوان

ساختار OKR توسط گوگل و اینتل متداول شد، اما آمازون، لینکدین، اسپاتیفای و دیگر شرکت‌های موفق نیز برای مدیریت اهداف خود آن را به کار بردند. به طور کلی هنگام مقایسه  OKR‌ها در مقابل KPI‌ها، اولی بیشتر برای سازمان‌هایی که بر رشد متمرکز هستند مناسب است. بعضی اوقات نتایج  KPI های یک سازمان با نتایج کلیدی به کار رفته در چارچوب OKR یکسان است. ادامه مطلب را مطالعه کنید تا این موضوع واضح‌تر شود.

نمونه‌های OKR

OKR‌ها بر اساس تصویر بزرگی از اهداف ایجاد می‌شوند تا کارمندان و شرکت‌ها را مجبور کرده تا رو جلو حرکت کنند. بنابراین آنها باید راه “تقریبا غیرممکن” را دنبال کنند. هدفگذاری OKR یک سیکل پیوسته از رشد سریع و پویا است.

برخی از مثال‌های کلی OKR  عبارتند از:

هدف: تبدیل شدن به رهبر بازار در صنعت مورد نظر

  • نتیجه کلیدی شماره 1:رسیدن به 100 میلیون دلار درآمد.
  • نتیجه کلیدی شماره 2: افزایش کارکنان به میزان 45 درصد.
  • نتیجه کلیدی شماره 3: ارزش بازار را به میزان لازم برای ورود به S&P 500 افزایش دهید.

هدف: توسعه وسایل نقلیه خودران

  • نتیجه کلیدی شماره 1: 10 متخصص هوش مصنوعی استخدام شود.
  • نتیجه کلیدی شماره 2: در دپارتمان تحقیق و توسعه 500 میلیون دلار بیشتر سرمایه‌گذاری شود.
  • نتیجه کلیدی شماره 3: تا پایان سال مالی نمونه اولیه ارائه شود.

هدف: افزایش درآمد تا 30 درصد

  • نتیجه کلیدی شماره 1: 50 مشتری جدید به دست آورید.
  • نتیجه کلیدی شماره 2: افزایش سرنخ‌های بازاریابی به میزان 20 درصد.
  • نتیجه کلیدی شماره 3: میزان حفظ مشتری را تا 85 درصد افزایش دهید.

بهترین روش‌های استفاده از KPI و OKR

استفاده از KPI ها

زمانی که نوبت به KPI‌ ها می‌رسد، این کار‌ها را انجام دهید:

  • تعداد KPI ‌های خود را به کمترین میزان ممکن برسانید. فقط بعضی داده‌ها واقعاً کلیدی هستند. توصیه می‌کنیم برای هر هدف یک تا دو KPI را مشخص کنید. برآوردهایی که واقعاً به شما در تعیین میزان پیشرفت کمک کنند. در حالت ایده‌آل شما 15 تا 25 KPI در لیست خود خواهید داشت.
  • مطمئن شوید که  KPI ها در دسترس و همزمان چالش‌ برانگیز هستند. کارمندان شما به هدفی نیاز دارند که به آنها انگیزه و کشش بدهد. اما هدفی که خیلی دور از دسترس باشد صرفاً باعث ناامیدی آنها می‌شود.
  • شفاف باشید. با  اتصال آن به یک هدف و مقایسه آن با یک هدف، محتوای هر KPI را آماده کنید. (به عنوان مثال، میانگین صنعت، رشد سال به سال و غیره)
  • KPI‌ ها را مرتباً بازبینی کرده و در صورت نیاز به روزرسانی کنید. جلسات استراتژی زمان خوبی برای ارزیابی مجدد میزان کارآیی KPI های شماست. اگر به نظر نمی‌رسد که یک  KPI شاخص خوبی برای عملکرد باشد، یا اگر هدف مربوط به آن تغییر کرده است، ممکن است لازم باشد آن را مجدداً تنظیم و یا از دور خارج کنید.
  • از یک نرم‌افزار گزارش گیری برای ساده سازی پروسه پیگیری استفاده کنید. به طور مثال  ClearPoint  یک گزارش ماهانه واحد، تمیز و منسجم  برای KPI‌ها تهیه می‌کند که باعث صرفه‌جویی در زمان برای همه می‌شود. همچنین در تصمیم‌گیری‌ها به افراد کمک می‌کند. در اینجا نمونه‌ای از ظاهر یک گزارش KPI در ClearPoint آمده است :
OKR

همچنین توصیه می‌کنیم که این کارها را انجام ندهید:

  • پیگیری تک تک شاخص‌های عملکرد سازمان خود در شرایط یکسان. در سطح اجرایی، فقط شاخص‌هایی را که بیشترین تأثیر و ارزش را برای شرکت شما دارند، پیگیری و گزارش دهید. گزارش‌ها و داشبوردهای KPI‌های اضافی را برای اهداف در سطح دپارتمان‌ها ایجاد کنید.
  • استفاده از صفحات گسترده برای پیگیری  KPI ها. فقط در صورتی این کار را انجام دهید که برای اولین بار یا به صورت آزمایشی  KPIها را بررسی می‌کنید. پیگیری توسط صفحه‌گسترده (اکسل) فرآیند مدیریت را سخت‌تر می‌کند.

استفاده از OKR ها – هدفگذاری OKR

وقتی صحبت از هدفگذاری OKR می‌شود، توصیه می‌کنیم این کارها را انجام دهید:

  • با چند هدف مشخص شروع کنید تا انجام OKR ‌ها آسان‌تر باشد. همچنین برای سهولت کار در ابتدا می‌توانید فقط با OKRهای سطح سازمانی، شروع کنید. در ادامه می‌توانید با کسب تجربه سطوح دیگر از جمله دپارتمان‌ها (و حتی افراد) را اضافه کنید.
  • •           کوتاه مدت فکر کنید. دوره‌های OKR به صورت ماهانه یا سه ماهه انجام می‌شوند. بنابراین زمانی که آنها را تعریف می‌کنید، به اهدافی فکر کنید که در آن بازه زمانی می‌توانید به آنها دست پیدا کنید. این اهداف باید تفاوت معناداری برای مجموعه شما ایجاد کند.
  • اطمینان حاصل کنید که مدیران از هدفگذاری OKR های شما حمایت می‌کنند.  OKR‌ها درواقع مسیر شرکت برای دستیابی به اهداف خود را، تعیین می‌کند. اگر تیم مدیریتی شما این مسیر را قبول نداشته باشند، مسیری مشابه شما را دنبال نخواهد کرد که در نتیجه باعث شکست خواهد شد.
  • از نرم‌افزار گزارش‌دهی استراتژی برای ساده‌ کردن پیگیری و گزارش‌دهی متریک OKR استفاده کنید. در ادامه دو نمونه از گزارش OKR در ClearPoint  نشان داده شده است . این نرم افزار جمع‌آوری داده‌ها را ساده کرده و با شفافیت میزان پیشرفت را نشان می‌دهد. هر دوی اینها اجزای ضروری برای موفقیت ساختار OKR هستند.
شاخص OKR

شاخص هدفگذاری

همچنین توصیه می‌کنیم این کار‌ها را انجام ندهید:

  • ایجاد OKR‌ ها به تنهایی و بدون درنظر گرفتن آنچه که سایر بخش‌های کسب و کار انجام می‌دهند. هدفگذاری OKR ‌ها باید از سطوح بالا به پایین تعریف شوند. ابتدا OKR‌های خود را به طور کلی برای سازمان تعریف کنید، و سپس آنها را به سطح دپارتمان، تیم‌ها و حتی سطح فردی بیاورید.
  • استفاده از OKR ها در سازمانی که بر حفظ پیشنهادات خود یا رشد آهسته متمرکز است. OKR‌ها برای رشد سریع مناسب‌تر هستند. اگر همان عنصر را هر سه ماه به طور منظم ارزیابی کنید OKRها قدرت خود را از دست خواهند داد.

کلام پایانی در مورد هدفگذاری OKR

هنگام مقایسه OKR‌ ها با KPI‌ ها، از چند مثال مشخص استفاده کردیم. در واقعیت اما، شرایطی وجود دارد که بین هردو مشترک است. تغییر در نامگذاری می‌تواند یک OKR را به KPI تبدیل کند (یا برعکس). در اولین مثال OKR در بالا، یک نتیجه کلیدی “افزایش کارکنان تا 45 درصد” بود. شمارش تعداد کارمندان نیز می‌تواند یک KPI باشد. ساختار هدفگذاری OKR ساده و مبتنی بر داده‌های قابل پیگیری است و KPI معمولاً یک نقطه داده انحصاری است. بنابراین مواردی یافت خواهد شد که بینن این دو همپوشانی وجود دارد.

اگر شاخص هدفگذاری (OKR) و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) شما به همدیگر شبیه شد، ایرادی ندارد. فقط به خاطر داشته باشید که یکی ازآنها نتیجه و دیگری اندازه‌گیری است. کلمات را با هم همپوشانی کنید اما استفاده از آنها را نه.

اکنون که تفاوت بین این دو مفهوم را می‌دانید، می‌توانید راهکار مناسبی برای رسیدن به هدف در سازمان خود انتخاب کنید. هر چارچوبی که انتخاب کنید، ClearPoint با سیستم جامع مدیریت استراتژی می‌تواند به شما کمک کند تا آن را هدایت کنید.

منبع: clearpointstrategy.com